z.nabavi
Junior Member
Posts: 28
Status: Offline
Joined:
pm | | وجود خدا (17th Nov 10 at 4:32pm UTC) | | آیا خدا وجود دارد؟
خدا
فصل دوم :فطری بودن خداشناسی فلاسفه ی مسلمان عبارت : " خداشناسی فطری است " را به سه معنی مختلف به کار برده اند.
1.یک معنی این است که : "بحث از خدا فطری است " . این در مقابل کسانی که برای بحث از خدا انگیزه هایی مانند ترس جهل و ... عنوان کرده اند .استاد مطهری و علامه طباطبایی در پاسخ به این دسته توضیح میدهند که طرح این انگیزه ها درست نیست.بلکه بحث درباره ی خدا در نتیجه یک نیاز فطری و واقعی در درون انسان است.
" ما زمانی باید سراغ عوامل خارجی (انگیزه های غیر عقلانی و غیر منطقی) برای پیدایش یک فکر در انسان بگردیم که نتوان در میان استعداد های عقلانی و منطقی بشر توجیهی برای تحقیق در آن مساله پیدا کرد . "
به این معنا این اشکال وارد میشود که :پس چرا همه ی افراد بشر به این بحث علاقه نشان نمیدهند؟
پاسخ استاد مطهری این است:اولا لازمه ی فطری بودن یک بحث این نیست که همه ی اوقات همه ی افراد را پر کند.همان طور که هیچ علاقه ی طبیعی دیگری چنین نیست.
ثانیا علایق فطری متعدد است.وطبعا سرگرم شدن به بعضی ,از علایق دیگر میکاهد و احیانا آنها را در بوته ی فراموشی قرار میدهد.بود و نبود موجبات توجه به مادیاب وگرفتاری ها وسرگرمی های مادی موجب تاثیر در کاهش یا افزایش آن میشود. "
2.معنی دوم: " خداجویی و خدا طلبی فطری است. " مقصود از فطرت در این جا , فطرت دل است نه عقل.به عبارت دیگر غریزه ی خدا خواهی و خدا جویی نوعی جاذبه ی معنوی میان دل و احساسات انسان از یک طرف و کانون هستی – یعنی مبدا اعلی و کمال مطلق – از طرف دیگر است.میدانیم که خدا همان کمال مطلق است ودرهدف هر انسانی –لااقل از نظر خود شخص – کمالی برای او هست.لذا گرایش به خدا در وجود هر کس نهفته است.
3.معنای سوم:اساسا علم به اینکه خدا هست امری فطری است و هر انسانی فطرتا به این قضیه علم دارد.عده ای از فلاسفه ی غربی (راسیونالیست ها) شناخت و اساسا مفهوم خدا را فطریت و مادرزادی میدانند.
برخی از فلاسفه ی مسلمان به هیچ تصدیق قبل از تصوری قایل نیستند و چون شروع تصورات انسان را از زمان شکل گیری "من " انسان میدانند لذا اعتقاد به خدا را به عنوان امری مادرزادی نمی پذیرند.اما بعضی از آنها این اعتقاد را فطری به معنای بدیهی اولی – که صرف تصورش موجب تصدیق آن میباشد - میدانند .
به علاوه در نزد فلاسفه ی اسلامی (به ویژه از ملاصدرا به بعد)به یک معنای دیگر نیز می تواند خداشناسی فطری محسوب شود.:همان طور که علت به معلول علم حضوری دارد معلول هم به علت علم حضوری دارد.نه تنها انسان بلککخ خر مخلوق دیگری ذاتا خداشناس است.اما از آن جا که علم حضوری علم به معنای مصطلح نیست و در قالب تصور و تصدیق نمی باشد لذا از آن به عنوان معنای 4 برای فطری بودن خداشناسی سخن به میان نمیاوریم.
+ نوشته شده در چهارشنبه 1389/08/26ساعت 19:55 توسط زهرا و عارفه | نظر بدهید
لطفا جواب دهيد!۱ . آيا تا به حال در مورد خدا فكر كرده ايد؟
۲ . آيا تا به حال در مورد خدا مطالعه كرده ايد؟
۳ . اگر مطالعه كرده ايد كتاب هاي مورد مطالعه تان را نام ببريد.
۴ . به نظر شما بحث از خدا ضرورت دارد؟
۵ . به نظر شماميتوان از خدا بحث كرد؟
۶ . اگر شما به خدا اعتقاد داريد دليل اعتقاد شما چيه؟
۷ . آيا نمي توان دليل قائل شدن به خدا را ترس بدانيم؟
۸.اگر خدا وجود داشته باشد نبايد در آزمايش هاي علمي ما تاثير بگذارد؟
+ نوشته شده در پنجشنبه 1389/08/20ساعت 12:6 توسط زهرا و عارفه | یک نظر
مقدمه
همان طور كه مي دانيد ما در كشوري زندگي مي كنيم كه اكثريت به مذهب رسمي اسلام گرويدن .مهم ترين چهار چوب در اسلام بخش توحيد است .اگر ما مسلمان هستيم بايد بدانيم كه آيا خدايي وجود دارد يا نه وبراي آن پاسخ و استدلال داشته باشيم .وگرنه اين همان دين ابا و اجدادي است كه به ما رسيده.وما هم بدون هيچ تحقيقي پذيرفته ايم كوچك ترين اهميتي هم ندارد. اما كساني كه مذاهب ديگر دارند.ايا ما هميشه به دنبال حقيقت و درستي نيستيم؟ پس لازم است تحقيق كنيم كه ابتدا چه ديني درست است و اركان اصلي آن را اثبات كنيم و از روي آگاهي بپذيريم.
متاسفانه در حال حاضر بيشتر جوان ها و حتي افراد ميانسال تنها اسم اسلام را به دنبال خود می کشند و هیچ تلاشی در رابطه با اثبات و حقانیت خدا نمی کنند . به همین دلیل افراد بیگانه می توانندنظر ان ها در مورد دین عوض کنند و آن ها به دنبال دین های ساختگی بفرستند به همین دلیل اگر اثبات درست از از چیزی که پذیرفته بداند عقل سلیم می گوید که قبول کند
| |
|
