r.kashani New Member
Posts: 11 Status: Offline Joined:
pm | porsesh (28th Oct 10 at 7:13pm UTC) | | سلام جامعه شناسی ادبیات : از منابعی که مطالعه کردید در حد یک پاراگراف جامعه شناسی ادبیات را توضیح دهید تحلیل فرمالیستی چند غزل از حافظ: با توجه به مقاله ای که امروز خواندید بگویید در تحلیل فرمالیستی یک متن چه مواردی اهمیت دارند؟ ریخت شناسی فیلم های گیشه ای: در ساختارگرایی یک داستان چگونه به عوامل تجزیه ناپذیر می رسیم؟ چند نمونه مثال بزنید شالوده شکنی در صفیر سیمرغ سهروردی : رساله سفیر سیمرغ به طور خلاصه چه مفاهیمی را بیان می کند؟ تحلیل چند غزل از مولانا از دیدگاه روانکاوانه: نظر یونگ و فروید و آدلر چه رابطه ای با ادبیات و تحلیل متن دارند؟ شالوده شکنی یا فمینیسم؟ ( بهاره) | |
|
n.givi New Member
Posts: 17 Status: Offline Joined:
pm | Re: porsesh (29th Oct 10 at 9:02am UTC) | | سلام خانوم کاشانی در ساختارگرایی فرمول متون مختلف معلوم می شود. مثلا اگر چندتا داستان داشته باشیم که عناصر مختلف و متغیری داشته باشند، ساختارگرایی از بطن این عناصر مختلف، عناصر ثابتی را خارج می کند. مثلا ممکن است درچند داستان شخصیت ها و صفاتشان متفاوت باشند ولی کارکرد آن ها یکی باشد
آقای ولادیمیر پراپ هم به همین موضوع پی برد. مثلا در چند تا از داستان های روسی دید که همیشه یک نفر به قهرمان داستان چیزی را میدهد و قهرمان داستان بهوسیلهی آن شی، به سرزمین دیگری میرود
قهرمان های داستان و کسانی که چیزی را به آنها میدادند متغیر بودند.و اشیا هم در هر داستان تغییر میکردند؛ بک بار انگشتر، یک بار قایق، بک بار اسب و بار دیگر عقاب
اما مهم این بود که با وجود تفاوت قهرمان ها و اشیای مذکور،همه ی آن ها یک کارکرد داشتند و آن هم این بود که قهرمان داستان بهوسیلهی آنها به سرزمین دیگری می رفت. یا مثلا همین آقای پراپ متوجه شد که هفت نوع شخصیت در همهی این داستان ها ثابت هستند، با این که ممکن است در بعضی داستان ها یک نفر چندتا از این کارکرد ها را داشته باشد، با برعکس، چند نفر کارکرد یکسانی داشته باشند. این هفت شخصیت ثابت عبارتند از: شرور بخشنده قهرمان واقعی قهرمان دروغین روانه شونده یاور شاه و شاهزاده خانم
این شخصیت ها صفات متفاوتی داشتند و اسم و ظاهرشان هم متفاوت بود اما کارکردشان در داستان یکسان بود. پس ساختارگرایی سعی می کند فانکشن های اصلی یک متن را پیدا کند و و کارکردشان را بررسی کند. این فانکشن ها همان عوامل تجزیه ناپذیر هستند که ساختارگرایان به آن پی میبرند | |
|
z.rezania Junior Member
Posts: 29 Status: Offline Joined:
pm | Re: porsesh (29th Oct 10 at 9:20am UTC) | | سلام در يك داستان بايد همه ي عوامل را مورد بررسي قرار داد از لحاظ ساختارشان و طوري همه ي عوامل را براي به دست آوردن ساختار تجزيه كنيم كه به اجزا ي تجزيه ناپذيرش برسيم مثال:پروپ 100 قصه را انتخاب كرد و توانست از بين اين ها 31 نقش بيابد كه به نظر خودش ساختار داستان از اجزايي است كه ديگر كوچك تر از آن ممكن نيست(فانكشن)و بعد از آن متوجه شد كه اين 31 نقش داراي قهرماناني است كه مي توان آن ها را در هفت طبقه تقسيم كرد يا مثلا در كتاب كشف المحجوب كه درمورد صوفيان نوشته شده داره كه:همه ي آنان در ابتدا داراي صفتي منفي بودند و بعد متنبه مي شوند و بعد توبه مي كنند و در راه عرفان قدم مي گذارند خوب بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زهرا
| |
|
s.sadrnejad New Member
Posts: 23 Status: Offline Joined:
pm | Re: porsesh (30th Oct 10 at 6:33pm UTC) | | سلام خانم کاشانی از انجا که یونگ فروید و آدلر در روانکاوی حرفی برای گفتن درباره ی زبان دارند می توان آن را در بررسی ادبیات به کار گرفت چون روانکاوی در درجه ی اول درمان از راه صحبت کردن است زیرا معالجه ی بیمار از طریق گفت و گو ی او با روانکاو صورت میگیرد و تشخیص بیماری نیز عمدتا با تکیه بر اطلاعات زبانی انجام می شود . اصل و اساس بینش بدیع فروید نیروی تعیین کننده ی جنبه ی نا خودآگاه بیان بود که نشان میداد می توان ثابت کرد که رویا ، جناس و تپق از روالی مشابه با روال برخی فرآیند های ذهنی و زبانی بر خوردارند . گرچه این جلوه ها در دیگر شکل های سخن نیزمشهود است ، اما بینش فروید به ویژه در ادبیات مصداق دارد ، یعنی در مجموعه ی برگزیده ای از آثار ادبی که به دلایل مختلف ارزشمند تلقی می شود و تاثیر گذار بودن زبان آن تا خدود زیادی بستگی به صنعت های ادبی دارد که خود مبتنی بر چند گانگی معنا هستند . بر خلاف اغلب دیگر شکلها سخن که احتمالا در پی اجتناب از ابهام اند ، ادبیات تعمدا ابهام می آفریند خسته نباشید و خدافظ | |
|
m.naserii Junior Member
Posts: 31 Status: Offline Joined:
pm | Re: porsesh (31st Oct 10 at 1:13pm UTC) | | از انجا که یونگ فروید و آدلر در روانکاوی حرفی برای گفتن درباره ی زبان دارند می توان آن را در بررسی ادبیات به کار گرفت چون روانکاوی در درجه ی اول درمان از راه صحبت کردن است زیرا معالجه ی بیمار از طریق گفت و گو ی او با روانکاو صورت میگیرد و تشخیص بیماری نیز عمدتا با تکیه بر اطلاعات زبانی انجام می شود . اصل و اساس بینش بدیع فروید نیروی تعیین کننده ی جنبه ی نا خودآگاه بیان بود که نشان میداد می توان ثابت کرد که رویا ، جناس و تپق از روالی مشابه با روال برخی فرآیند های ذهنی و زبانی بر خوردارند . گرچه این جلوه ها در دیگر شکل های سخن نیزمشهود است ، اما بینش فروید به ویژه در ادبیات مصداق دارد ، یعنی در مجموعه ی برگزیده ای از آثار ادبی که به دلایل مختلف ارزشمند تلقی می شود و تاثیر گذار بودن زبان آن تا خدود زیادی بستگی به صنعت های ادبی دارد که خود مبتنی بر چند گانگی معنا هستند . بخلاف اغلب دیگر شکلها سخن که احتمالا در پی اجتناب از ابهام اند ، ادبیات تعمدا ابهام می آفریند باتشكراززحمات شما-مهلاناصري | |
|
m.hossinie New Member
Posts: 16 Status: Offline Joined:
pm | Re: porsesh (3rd Nov 10 at 7:33am UTC) | | سلام خانم كاشاني
از انجا که یونگ فروید و آدلر در روانکاوی حرفی برای گفتن درباره ی زبان دارند می توان آن را در بررسی ادبیات به کار گرفت چون روانکاوی در درجه ی اول درمان از راه صحبت کردن است زیرا معالجه ی بیمار از طریق گفت و گو ی او با روانکاو صورت میگیرد و تشخیص بیماری نیز عمدتا با تکیه بر اطلاعات زبانی انجام می شود . اصل و اساس بینش بدیع فروید نیروی تعیین کننده ی جنبه ی نا خودآگاه بیان بود که نشان میداد می توان ثابت کرد که رویا ، جناس و تپق از روالی مشابه با روال برخی فرآیند های ذهنی و زبانی بر خوردارند . گرچه این جلوه ها در دیگر شکل های سخن نیزمشهود است ، اما بینش فروید به ویژه در ادبیات مصداق دارد ، یعنی در مجموعه ی برگزیده ای از آثار ادبی که به دلایل مختلف ارزشمند تلقی می شود و تاثیر گذار بودن زبان آن تا خدود زیادی بستگی به صنعت های ادبی دارد که خود مبتنی بر چند گانگی معنا هستند . بر خلاف اغلب دیگر شکلها سخن که احتمالا در پی اجتناب از ابهام اند ، ادبیات تعمدا ابهام می آفریند | |
|
setareh.r New Member
Posts: 2 Status: Offline Joined:
pm | Re: porsesh (3rd Nov 10 at 1:13pm UTC) | | سلام خانوم کاشانی جواب سوالتون در نقد فرمالیستی باید به آرایه های ظاهری نگاه ویژه ای داشت.برای مثال باید به irony یاهمان متناقض نما اهمیت داد.یا به واژآرایی و یا به ایهام. وابهام و به ایکه شعر مورد نقد از کجا و با چه کلمه ای شروع شده و در کجا و با چه کلمه ای تمام شده است. به طور کلی همانطور که در طرح تحقیق نیز گفتم نقد فرمالیستی به ظاهر شعر اهمیت بیشتری میدهد. | |
|
setareh.r New Member
Posts: 2 Status: Offline Joined:
pm | Re: porsesh (3rd Nov 10 at 1:15pm UTC) | | سلام خانوم کاشانی جواب سوالتون irony در نقد فرمالیستی باید به آرایه های ظاهری نگاه ویژه ای داشت.برای مثال بایدبه یاهمان متناقض نما اهمیت داد.یا به واژآرایی و یا به ایهام. وابهام و به اینکه شعر مورد نقد از کجا و با چه کلمه ای شروع شده و در کجا و با چه کلمه ای تمام شده است. به طور کلی همانطور که در طرح تحقیق نیز گفتم نقد فرمالیستی به ظاهر شعر اهمیت بیشتری میدهد.
| |
|
h.sarkeshik New Member
Posts: 16 Status: Offline Joined:
pm | Re: porsesh (3rd Nov 10 at 3:27pm UTC) | | سلام به همه! ستاره هم که اومده.... گفته بودید که چه چیزی در نقد فرمالیسم اهمیت داره؟ در حقیقت شکل ظاهری اثر نه اینکه شاعر چه فکری داشته یا درچه جامعه ای زندگی میکرده در واقع در نقد فرمالیسم شاعر اهمیتی ندارد بلکه خود اثرش خیلی مهم است که در شکل ظاهری اثر میتونیم برخی از معانی اونرو متوجه بشیم مثلا واج آرایی یا آیرونی توی نقد ما خیلی اهمیت دارن نوع چینش کلمات و...وبه طور کلی شکل ظاهری خود شعر | |
|
A.s.Okhovat New Member
Posts: 5 Status: Offline Joined:
pm | Re: porsesh (3rd Nov 10 at 4:52pm UTC) | | سیمرغ" تعبیر کنایی از جبرئیل، واسطه فیض وجود و هدایت میان انسان و خداوند، است. اگر مرغان "منطق الطیر" عطار پس از سیر هفت شهر عشق به بارگاه سیمرغ بار یافته و حقیقت هستی خود را در سیمرغ مشاهده می کنند به دلیل آن است که همه موجودات به واسطه این فرشته به وجود آمده اند و با اتصال به او و اتحاد با او به کمال می رسند. حضرت جبرئیل یا "روح القدس" در مکتب اشراق وعرفان قرون میانه از جایگاه ویژه ای برخوردار است واین جایگاه تا به دوران حکمت حفظ می شود فصل 6این کتاب کاملاً تاءثیرگرفته از تعابیر سهروردی در ابتدای رساله " صفیر سیمرغ" است. ملا صدرا درفصل ششم با عنوان " دراظهار گوشه ای از احوال این فرشته روحانی [جبرئیل] که نزد عارفان بنا به رمز و اشاره نام آن عنقا است" می گوید:" پیش عارفان، شکی در وجود عنقا نیست، چنان که در وجود سفیدی شکی نیست. و آن پرنده ای قدسی است. مکانش کوه قاف است. صفیرش خوابیدگان در مرقد های ظلمات را بیدار می کند و صوتش غافلان از تذکر آیات را هشیار می سازد. ندایش هبوط کنندگان درجهالت و متحیران گمراه در تاریکی ها و فروافتادگان به عالم هیولی ... را شنوا می کند. ولی اندکند کسانی که به او گوش فرا دهند و ندایش را بشنوند، زیرا بیشتر آنها از او به بالا و پایین پرواز می کند بدون حرکت و انتقال، و برایش رفت و آمدی است بدون تجدد حال و جابجایی مکان، و قرب و بعدی است بدون مسافت و مکان و تغیر و زمان. رنگ ها در هر چه که رنگ دارد از او ظاهر شده اند، در حالی که او خود رنگ ندارد، و همچنین است در باب خوراکی ها و بوها. کسی که زبان او را بفهمد، زبان همه پرندگان را خواهد دانست وهمه را خواهد شناخت. لانه اش در مشرق است و هیچ جا در مغرب از او خالی نیست. همه بدو مشغولند و او از همه فارق، و همه جا از او پُر و او از همه تهی. علوم و صنایع از صفیر او و نغمه های او استخراج شده اند و نغمه های لذت بخش و آوازهای عجیب و سازها و موسیقی های مطرب و مانند آن از اصول این پرنده، که ذات شریف و نام مبارک دارد، استنباط شده است شنیدن ... آیات پروردگارشان اعراض می کنند، کر و لال و کورند و نمی اندیشند. از عبارات سهروردی چنین به دست می آیدکه منظورش از سیمرغ "انسان کامل" است؛ زیرا هر آن هدهد، [که کنایه از مرغ زیرک و انسان تشنهِ معرفت است]، سال ها در زیر سایهِ کوه قاف باشد خود در این مدت سیمرغی شود که صفیر او خفتگان را بیدار کند". و تاءمل کافی در عبارت سهروردی این طور معنی می دهد که باطن هدهد در این مدت با سیمرغ متحد و به سان او می شود، نه این که خود او سیمرغ می شود. در سرانجام منطق الطیر، آن جا که بازماندگان طیور به بارگاه سیمرغ باز می یابند، به این حقیقت می رسند که هرچه در جهان وجود دارد، سایه این فرشته مقرب الهی است و در وجود سیمرغ، کمال باطنی خود را می یابند و به تعبیر ملاصدرا به آن متصل و سپس با آن متحد می گردند | |
|
priyas6u New Member
Posts: 2 Status: Offline Joined:
pm | |